نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





یاد قلبت باشد داداش پیمانم

 

یاد قلبت باشد

 

 

یک نفر هست که اینجا

 

 

بین آدمهایی که همه سرد و غریبند

 

 

با تو,تک و تنها به تو می اندیشد

 

 

و کمی...دلش از دوری تو دلگیر است...

 

 

مهربانم:ای خوب!

 

 

یاد قلبت باشد

 

 

یک نفر هست که دنیایش را

 

 

همه هستی و رویایش را

 

 

به شکوفائی احساس تو پیوند زده

 

 

و دلش می خواهد

 

 

لحظه ها را با تو

 

 

به خدا بسپارد

 

 

مهربانم: ای خوب!

 

 

یک نفر هست که با تو,تک و تنها با تو

 

 

پر اندیشه وشعر است و شعور!

 

 

پر احساس و خیالست و سرور!

 

 

مهربانم:ای یار

 

 

یاد قلبت باشد

 

 

یک نفر هست که باتو

 

 

به خداوند جهان نزدیک است

 

 

و دعا می کند این بار

 

 

که تو با دلی سبز و پراز آرامش

 

 

راهی خانه خورشید شوی

 

 

و پر از عاطفه و عشق و امید

 

 

به شب معجزه و آبی فردا برسی

 

 

یاد قلبت باشد

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ازاده در 10:46 | |







تقدیم به داداش پیمانم

 

 

 

هر کاری میکنم

 

تو باز کنارم هستی...

 

کنار تپش های قلب بی قرارم...

 

جایت امن است...

 

خیالت راحت باشد که

فراموش نمی شوی...


[+] نوشته شده توسط ازاده در 15:47 | |







بیا با پنجه راه برویم

روی تن این دنیا

بگذار خواب بماند

نفهمد از قانونش گریخته ایم و

دل با خته ایم...!


[+] نوشته شده توسط ازاده در 15:44 | |







برای تو داداش پیمان عزیزم

وتو

 

مثل عشق پر از اضطرابی

 

ومن

 

احساس سرا پا وحشی ام را

 

که پیچکهای ابدیت

 

آن راپوشانده

 

به پای قدمهایت

 

خواهم ریخت

 

دیدار تو

 

         از پشت عمق لحظه ها

 

               تکیه گاه نیاز من

 

تنها پناه من

 

             دستهای گرم زلال تو


[+] نوشته شده توسط ازاده در 20:22 | |







در تنهایی هایم نیز

به یاد توام

زیرا تو تمام تنهایی هایم هستی


[+] نوشته شده توسط ازاده در 16:2 | |







تو را برای تو دوست دارم

و زندگی را برای نفسهای تو


[+] نوشته شده توسط ازاده در 16:0 | |







می خواهم پرنده نگاه تورااز پشت پنجره ای بنگرم

که بر اطرافش پیچکهای ابدیت فرو پیچیده است

می خواهم تو را در سپیده دم شبنم گیر

در خم سجاده ای ملاقات کنم

و گلهای زندگانیم را در عطر میخک بار گیسوانت پر پر سازم

می خواهم با قطره اشکی از معراج چشمت نزول کنم

و سایه واردر حاشیه مژگانت ناپدید شوم

مرا با کرشمه ای دیگر بار بیافرین

مرا بار دیگر از گوشه نگاهت آغاز کن

بگذار چون بی نهایت من در زنجیر خانه زلفت به اسارت افتد

و آخرین بقایای زمینیم در آسمان نگاهت خاکستر گردد

بگذار آرامش به چراگاه تنهایی فرو رود

و رمه های آتش از گردنه های گردنبند بگذرند

آری زیبای من

من از گوشه چشم تو آغاز شدم

و زادگاه من

کرانه های آسمانی نگاه توست

 


[+] نوشته شده توسط ازاده در 19:1 | |







با همین دست به دستان تو عادت کردم

این گناه است ولی جان تو عادت کردم

جا برای من و گنجشک زیاد است ولی

به درختان خیابان تو عادت کردم

گرچه گلدان من از خشک شدن میترسد

به تب خالی لیوان تو عادت کردم

مانده ام آخر این شعر چه باشد افسوس

به ندانستن پایان تو عادت کردم


[+] نوشته شده توسط ازاده در 1:49 | |







سر به هوا نیستم

اما همیشه چشم به آسمان دارم

حال عجیبی است

دیدن همان آسمانی

که شاید تو

دقایقی پیش به آن نگاه کردی


[+] نوشته شده توسط ازاده در 1:35 | |







هنوز هم

از بین کارهای دنیا

دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبد


[+] نوشته شده توسط ازاده در 1:33 | |







مهربونم:

می خواهم به همه دنیا بگم

بگم که

چقدر یه داداش و ابجی میتونن همو دوست داشته باشن

آره می خوام داد بزنم

بگم

داداشی عزیزم

 

دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

دارممممممممممممممممممم


[+] نوشته شده توسط ازاده در 12:2 | |







نباشی کل این دنیا واسم قد یه تابوته

نبودت مثل کبریتو ودلم انبار باروته

 

نباشی روز تاریکم یه اقیانوس آتیشه

تموم غصه دنیا تو دلم ته نشین میشه

 

دنیا رو بی تو نمیخوام یه لحظه

دنیا بی چشمات یه دروغ محضه

 

نباشی هر شب و هر روز ویلون و آواره ام

با فکرت زنده می مونم تا وقتی که نفس دارم

 

 

تا وقتی که نبود تو یه روزکاری بده دستم

بمون تا آخر دنیا بمونی تا تهش هستم


[+] نوشته شده توسط ازاده در 11:55 | |







دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست

اگر برف بیاید هست

اگر برف نیاید نیست

مثل دنیای من

اگر تو باشی هستم

اگر نباشی...!


[+] نوشته شده توسط ازاده در 5:23 | |







من تو را به دلم قول داده ام

نگذار بدقول شوم!


[+] نوشته شده توسط ازاده در 5:22 | |







خدای من!

تو می دانی دلتنگی های مرا

تو می دانی,میبینی بی قراری های مرا

تو می دانی,می شنوی های های گریه های مرا

نمی دانم می خواهی اینها را ندیده و نشنیده بگیری

و بگذاری روی آرزوهای نرسیده ام

و یا با مهربانی همیشگی ات

دست نوازش بر سرم بکشی

و مرا به ساحل آرامش برسانی

خدای من!

می دانم که تو آن بالا بالاها بهتر میبینی

بهتر از ما آفریده های کوچک زمینی

و می دانم که این عقل کوچک ما

 نمی تواند آنچه که تو می دانی و می پسندی را درک کند.

خدای من!

از ما فقط اصرار و خواهش است

ولی تو بهتر می دانی چه کنی

خدای من!

با اینهمه من باز هم از تو می خواهم

مرا چشم انتظار نگذاری

و مرا به تمام آنچه می دانی و می خواهی برسانی.


[+] نوشته شده توسط ازاده در 23:55 | |







تو غریبه من غریب

هر دو خالی از فریب

منو با خودت ببر

ای غریبه ای نجیب

من اسیر لحظه هاتم

لحظه های بی تپش

تشنه محبتم

به سرم دستی بکش

من و تو مثل همیم

هر دومون زاده غم

بیا یه دنیای دیگه بسازیم برای هم

دنیا جای ساختنه

ما از آرزو پریم

حیفه بیهوده باشیم

بیا از اینجا بریم

بریم اونجا که وفا

با دورنگی نباشه

عشقمون عروسکی

دلی سنگی نباشه

حالا باید کاری کرد

فرصت دوباره نیست

باید این راهو بریم

چه کنیم که چاره نیست


[+] نوشته شده توسط ازاده در 1:12 | |







تقدیم به پاکترین عاشق دنیا

مهربانم!

با لبخند تو,

گل پژمرده رخسارم,شاداب شد و خندید

و اندوه دوریت

در شوق رسیدنت گم شد.

کاش به جای خورشید

چشمان تو هر روز از افق طلوع می کرد.

خورشید من!

غروب نکن!

بگذار دلم هر روز با طلوعت

پرواز کند تا اوج آسمان.

قسم به حریم چشمانت!

که من از عبور آرامت نمی رنجم.

پس ای عابر عاشق!

آرام به سرزمین قلبم بیا و بمان.


[+] نوشته شده توسط ازاده در 9:24 | |







دلتنگتم پیمان

لحظه هایی هست که دل واقعا تنگ می شود

من اسم این لحظه ها را

همیشه گذاشته ام


[+] نوشته شده توسط ازاده در 7:33 | |







نامت را ار آتش آموختم

ولطافت روحت را از آب

سرشار تر از زلال!

در منطق کدام فلسفه

آتش وآب بهم آمیخته اند

وقتی که گل

شکوفه میزند

چهره ات به آتش می ماند

و جانت را

عبور نرم آب

در ترنم است!

نه از فلسفه کلامی می دانم

و نه منطق

می گنجد در کلام من

بی استدلال دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط ازاده در 10:2 | |







تقدیم به بهترین آبجی دنیا

 

خدايا كمكم كن تا ، به همه لبخند بزنم ، اما براي او گريه كنم

 

خدايا كمكم كن تا ، مغرور باشم ، اما براي او غرورم را له كنم

 

 

خدايا كمكم كن تا ، همه را ياري كنم ، اما او را غمخواري كنم

 

 

خدايا كمكم كن تا ، قوی و صبور باشم ، اما خود را فداي او سازم

 

خدايا كمكم كن تا ، با همه دوست باشم ، اما به او عشق بورزم

 

خدايا كمكم كن تا ، با آدم ها زندگي كنم ، اما براي او بميرم


[+] نوشته شده توسط ازاده در 14:5 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد